سورپرایز های من واسه شما دوتا

تولد من و ابجیم و دوستم یه روزه واقعیتش هیچ وقت چندان اینو دوست نداشتم مثل این می مونه مجبورت کرده باشن بهترین اسباب بازی که دوسش داری و با بقیه تقسیمش کنی ولی از اینا گذشته ابجیم امشب خیلی ناراحت بود به دوستاش گفته بود برای تولدش بیان ولی همه بهونه اورده بودن و اینکه خانوادم چون تولد ۱۸سالگی منه زیاد به تولد اون توجه ای نکردن اخه اون 16ساله میشه از اون ور رفیقمم به شدت افسرده شده تصمیم گرفتم با مامان حرف بزنم و روز تولدمون یه کیک بگیرم و غافلگیرش کنم چون اصلا از من توقعه اینجور چیزارو نداره و می خواستم سه شنبه قبل از تولد خودم سر زده با دوستام بریم خونه رفیقم و یه سوپرایز توپ براش داشته باشم ولی واقیتش این یکی به دلم بد اومده و وقتی یه چیزی به دلم بد میاد حتما یه جای کارش می لنگه در هر صورت امیدوارم خوش بگذره

شروع جنگ من...